مثل همیشه شروع می کنیم حرفامونو با نام و یاد خدا
البته گاهی توی دلمون یاد می کنیم و گاهی هم آشکار
گرچه می دونم خیلی دیر شده اما لازم می دونستم که حضور قاطع خودم در یکی دیگه از صحنه های حمایت از جمهوری اسلامی ایران و امام خامنه ای رو این جا هم به ثبت برسونم ؛ اونم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود.
خوش حالم که با بصیرت قدم برداشتم به سمت صندوق و تازه بابایی رو هم کمکش کردم تا رای بده؛ آخه شناسنامه ی بابایی جا مونده بود سر کار و پاشم در رفته بود و بسته بود ؛ کلی زنگ زدن به اینور و اونور و هماهنگی تا بالاخره ساعت هشت شب رسید دستمون ؛ بعدم شدم عصای بابایی و رفتیم رای دادیم.
هر سه تارم نوشتیم که دوتاشون الان شدن نماینده امون خوش حالم که به رئیس زوری مجلس فعلی رای ندادم ؛بصیرت که میگن همینه دیگه بابا :) ؛ البته خوب دیگه سیاست از دست ما خارج شده و فعلا که هر دم از این باغ بری می رسد و ما هم تا امام خامنه ای و داریم غم نداریم و سعی می کنیم جلو تر از ایشون حرکت نکنیم.
اینم از عکسم ؛ ببخشید کیفیتش پایینه تقصیر خودم نیست ؛ تقصیر آبجی طیبه هم نیستا چون اصلا بنده خدا نبود اون روز پیشم.
خوب از این حال و هوا بیایم بیرون و میریم سراغ گرمای هوا ؛ یه هندونه ی کوچولو بابا برام خریده بود گفتم شما هم بی نصیب نمونید ؛ بفرمایید نوش جان ؛ قابل شمارو نداره :)
اینم عکس خوش تیپی ام :)