سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مثل همیشه شروع می کنیم حرفامونو با نام و یاد خدا
البته گاهی توی دلمون یاد می کنیم و گاهی هم آشکار

گرچه می دونم خیلی دیر شده اما لازم می دونستم که حضور قاطع خودم در یکی دیگه از صحنه های حمایت از جمهوری اسلامی ایران و امام خامنه ای رو این جا هم به ثبت برسونم ؛ اونم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود.

خوش حالم که با بصیرت قدم برداشتم به سمت صندوق و تازه بابایی رو هم کمکش کردم تا رای بده؛ آخه شناسنامه ی بابایی جا مونده بود سر کار و پاشم در رفته بود و بسته بود ؛ کلی زنگ زدن به اینور و اونور و هماهنگی تا بالاخره ساعت هشت شب رسید دستمون ؛ بعدم شدم عصای بابایی و رفتیم رای دادیم.

هر سه تارم نوشتیم که دوتاشون الان شدن نماینده امون خوش حالم که به رئیس زوری مجلس فعلی رای ندادم ؛بصیرت که میگن همینه دیگه بابا :) ؛ البته خوب دیگه سیاست از دست ما خارج شده و فعلا که هر دم از این باغ بری می رسد و ما هم تا امام خامنه ای و داریم غم نداریم و سعی می کنیم جلو تر از ایشون حرکت نکنیم.

محمد حسین کوچولو

اینم از عکسم ؛ ببخشید کیفیتش پایینه تقصیر خودم نیست ؛ تقصیر آبجی طیبه هم نیستا چون اصلا بنده خدا نبود اون روز پیشم.

خوب از این حال و هوا بیایم بیرون و میریم سراغ گرمای هوا ؛ یه هندونه ی کوچولو بابا برام خریده بود گفتم شما هم بی نصیب نمونید ؛ بفرمایید نوش جان ؛ قابل شمارو نداره :)

محمد حسین کوچولو

اینم عکس خوش تیپی ام :)محمد حسین کوچولو




      

سلام به همه ی ایرانیان مسلمان، من امروز خیلیییییییییییییییییی خوش حالللللللللللللللللللللللم
آخه با آبجی طیبه و بقیه رفته بودیم راهپیمایی ، البته قبلا هم رفته بودیمآ ولی من خیلی نمی فهمیدم، اما امروز با تمام قوا می گفتم مرگ مرگ آمریکا،مرگ مرگ اسرائیل :)
وقتی آبجی ازم پرسید اگه از شما بپرسن : کوچولو برا چی اومدی راهپیمایی؟ گفتم : چون من ایمام آمنه ایی اودمونو دوست دارم ... چون ایران و دوست دارم ...
اومدم بگم مرگ مرگ آمریکا ... مرگ مرگ اسرائیل ...
آبجی طیبه که شوکه شده بود کلی خندید و گفت امام خامنه ای رم صاحب شد این! منم فقط نگاش کردم ، خوب ایمام آمنه ای اودمونه دیگه تو تلوزیونم نشونشون میده ...

آبجی طیبه نوشت : خدایی نمی دونم چی باید بگم خدا خودش ان شاالله این کشور و امام و ملتش رو حفظ کنه .

 

محمد حسین کوچولو

محمد حسین کوچولو

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو

این گلیه که از بالگرد مستقیم افتاد تو سر آبجی طیبه و چادرشم سبز کرد :( فکر کنم مخش ترکید ! موقع برگشت گذاشت تو جیب من :)

محمد حسین کوچولو




      

آقا محمد حسین چوچویی ( به قول خودش) ما بیست و یکم آبان ماه با یک سالگی خدا حافظی کرده و وارد دو سالگی شده، خیلی شیطون و شیرین زبون و آتیش پاره شده اما همچنان به من میگه آتیش!

آقا محمد حسین به لطف خدا از هوش بسیار بالایی برخورداره و دقت فراوون، یکی دو روز پیش فکر کنم شبکه دو بود که یه پسر بچه ای رو نشون می داد موقع اذان که اذان می گفت کنار یه حوض آب بزرگ اما تصویرش کوچیک بود، خلاصه اینکه این محمد حسین می گفت آتیش چیا پیش آب نماز می خونه الان می افته توش هی از ما انکار که بچه داره اذان میگه هی از محمد حسین اصرار! دقت رو می خواستم برسونمآ.

و اما این تبلیغات پوشکه که جدیدا درست کردن با ساز و رقص و آواز! هی ما به محمد حسین یاد دادیم بگه متشکرم دیروز «مای بیبی» شو زده زیر بغلش اومده میگه «مرسی» مامان! دلم می خواست تلوزیون و با تمام قوا پرت کنم بیرون.

ساعت سه نصفه شبه هنوز بیداره میگم بچه بخواب خسته شدم ، اشاره می کنه به بنری که رو دیوار خونه است و تصویر آقا روشه میگه چرا ایمام آمنه ای نمی تابه!(نمی خوابه)

بادکنکش ترکیده میگه چرا ایشکست آتیش گفتم داداشم گرمش شده بادکنکت ترکیده، دیشب رفته بغل بابا میگه بابا من گرمم الان می ترکم یه داداش دیگه بخرید فوت کنید! 

خلاصه اینکه آروم ترین بازیش اینه که گوشت کوب رو بگیره دستش از همه بپرسه به نام ادا اشم شما شیه؟(به نام خدا اسم شما چیه؟)
راستی به بلندگو هم میگه بوقلمو! :دی

اخبار داره صحبت های آقا رو نشون میده میگه آتیش ایمام آمنه ایی چی میده؟! هی گفتم خدایا چی بگم گفتم هیچی میگه مرگ بر امریکا مرگ بر اسرائیل! میگه اونو مردم میگن دفتم ایمام آمنه ایی چی میده(میگه)؟

رفتیم دکتر آمپولش و زده گریه اشم کرده بلند شدیم بیایم میگه: دیدی دکتر ترس نداره؟! :)

محمد حسین در حرم حضرت معصومه (س)

 

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو

این جا خودش و گذاشتم رو تخته دورش و کشیدم وقتی تموم شد میگه چرا نی نی قایم شده؟ (چون هنوز چشم و دهان نداشت)

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو

 

محمد حسین کوچولو




      

از ساعت شش صبح بیدار شدم و با مامان و آبجی آماده شدیم راه افتادیم زودتر از آبجی طیبه ی تنبل رسیده بودیم تازه آبجی با اون کیفش که فقط یه تخت و کمدش جاش خالیه توش کلی وقتش هدر رفت! به قول خاله آلا :دی

 

محمد حسین کوچولو

این جا دیگه آبجی داشت مخم و می خورد!

محمد حسین کوچولو

 

این جا حرمه داشتم میگفتم صل علی محمد نایب مهدی آمد شعاری که پدر هر چی دشمنه در میاره!


محمد حسین کوچولو





      

وقتی زیادی کنجکاوی می کنم و آبجی طیبه این بلا رو سرم میاره!



آرامشش خیلی نازه غبطه می خورم به حالش!

محمد حسین کوچولو

تازه یاد گرفته انقدر قشنگ میگه نان نان!گیر سر هم زده دیگه!

محمد حسین کوچولو

اینجا هم داشت جلو آینه بازی می کرد!

محمد حسین کوچولو

 




      
<      1   2   3   4   5      >